آخرین چهارشنبه:
من برای تو یک حرفم...ویا شایدشعله ی نارنجی رنگی
که درشب چهارشنبه ی اخر سال...درچشمهای تو جهید
توبی خبر ازمن ونمیدانی
وقتی از آتش میپریدم...ازستاره ی بختم تورا بی صدا طلبیدم
انگارتو همیشه بی خبری
ومن در بی خبری تو به تماشای سوختن هیزم آرزوهایم،نشسته ام
انگار تو بایدهمیشه ساکت بمانی ومن...بی قرار
گرچه امشب آخرین شبهاست
بازهم به آرزویت می نشینم...وچقدر شیرین است!
تماشای سوختن تمام هیزمهایم درانتظار آمدنت.
- ۹۶/۱۲/۱۸