22abanmah

ماه من غصه چرا؟؟تو مرا داری ومن هرشب وروز آرزویم همه خوشبختی توست....

22abanmah

ماه من غصه چرا؟؟تو مرا داری ومن هرشب وروز آرزویم همه خوشبختی توست....

abanmah22👌👌 آبان ماه من باش💝💝
من تورا آرزو نخواهم کرد.....هیچوقت!
وقتی تورا خواهم پذیرفت که بادل خودت بیایی نه باآرزوی من⭐⭐⭐
یک بغل آرامش چتر روزهایت📚📚

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
  • ۱
  • ۰

دلنوشته_دریاب

دریاب!

وتوای واهمه ی من به جست وجوی چشمانم

که ازحصیرعریان نجابت

روی تن پوش سفیدت برای شکار لحظه ای می لرزد

دریاب فردی را که مبتلاست...

به صدای قدمهایت که باکفش جادویت

روی لحضه هایش خط میزنی

وناگهانی نیست اگرسررشته ی این احساس

درجایی میان ندانم هایم گم شود

تشویش را می توان زیرباران برد،گاهی باسیگار آتش زد

اما تمنای تورا ای واهمه....چه کسی می توان شست

آنچه که باران هم آتش نزد...

فرومایه ی ننگی نیست اگرصباحی

درتامل چشمانت گذران خود را دیدم

این روزها سرمیکشم....قهوه ی چشمانت را

وقتی چشم میبندم وتامعبدچشمانت به سنگلاخ کشیده میشوم

ومرزنابودی ام درمستی ات حل میشود

وقتی پیکران مرابه آتش میکشی....حجله ی حرام من برمن حلال میشود

  • aban mah
  • ۱
  • ۰
آخرین چهارشنبه:
من برای تو یک حرفم...ویا شایدشعله ی نارنجی رنگی
که درشب چهارشنبه ی اخر سال...درچشمهای تو جهید
توبی خبر ازمن ونمیدانی
وقتی از آتش میپریدم...ازستاره ی بختم تورا بی صدا طلبیدم
انگارتو همیشه بی خبری
ومن در بی خبری تو به تماشای سوختن هیزم آرزوهایم،نشسته ام
انگار تو بایدهمیشه ساکت بمانی ومن...بی قرار
گرچه امشب آخرین شبهاست
بازهم به آرزویت می نشینم...وچقدر شیرین است!
تماشای سوختن تمام هیزمهایم درانتظار آمدنت.
  • aban mah
  • ۱
  • ۰

دلنوشته_آمین

آمین:

عجیب نفسم گرفته است جایی میان سینه ام

مث مذاب است،نفست را میگویم

دهلیزوجود مرا به خاکستر کشاند،داغ،وحشی،به شیرینی گناه!

شایدگناهکارم.تقاص بدی پس میدهم....انتظار را نمی گویم

دردم بی خبریست از تو که این روزها رنگ میدهی،زنگ میبازی

ودر سراسر این طغیان چشمهایت داستانی

فراسوی پرنده ی آمین من می سراید

  • aban mah